معنای پنهان ۴ ترنزیشن‌ معروف سینمایی

در تدوین، هر کات و هر ترنزیشن معنای عمیق‌تری دارد. بیایید معانی روایی ۴ ترنزیشن‌ معروف سینمایی در تدوین را بررسی کنیم.

۱- محو به سیاهی (Fade to Black)

مفهوم: تکامل

محو به سیاهی(فید به سیاهی)، معروف ترین ترنزیشن این لیست است. در اصل محو به سیاهی، یک دیزالو “از” سیاهی یا “به” سیاهی است که مفهوم آن در فیلم‌ها، تکامل است، یعنی یک روایت به سرانجام رسیده است. در یک سطح عملی، به طور معمول محو به سیاهی در پایان یک صحنه دراماتیک می‌آید.

محو به سیاهی مخاطب را برای انتقال به صحنه بعدی یا تیتراژ پایانی آماده می‌کند. فید بیانگر گذر زمان است. اگر شما محو به سیاهی داشته باشید اما صحنه بعدی با صحنه قبلی به لحاظ زمانی فرق چندانی نداشته باشد، قطعا مخاطب را گیج خواهید کرد.

فید به سیاهی اشاره به عمل دارد، بسته به ویدئوهای قبل و بعد از ترانزیشن. اگر از فید به سیاهی در یک صحنه استفاده کردید، اشاره به این دارد که یک روایت تنشی یا احساسی را به روایت دیگر متصل کند، حتی اگر آنها به راحتی در صحنه بعدی آشکار نباشند. در مثال بالا، ما ابتدا یک زوج خوشحال را می‌بینیم. سپس یک دختر که از اتاقش بالکن را نگاه می‌کند. با وجودی که از داستان چیزی نمی‌دانیم، اما می‌توانیم به این نتیجه برسیم که رفتار او بازتابی از خوشحالی که در صحنه قبل تجربه کرده است می‌باشد.

۲- محو به سفیدی (Fade to White)

مفهوم: ابهام، عروج

در حالی که محو به سیاهی معنای تکامل داشت، محو به سفیدی در نقطه مقابل آن است. محو به سفیدی به مخاطب می‌گوید که سفر قهرمانانه هنوز تمام نشده است. باوجودی که تمام اطلاعات بصری به شما می‌گوید عملی کامل شده است، اما هنوز چیزی باقی مانده است. اینجاست که معمولا محو به سفیدی در انتهای یک فیلم دراماتیک با پایانی مبهم می‌بینید.

این مطلب را هم مطالعه کنید:  استاپ موشن چیست؟

محو به سفیدی به مخاطب امید می‌دهد. شاید در پایان قهرمان عوض شده باشد؟ شاید آن دختر واقعا نمرده باشد؟ محو به سفیدی به ما می‌گوید که علی رغم یک پایان غم‌انگیز یا نامطلوب، یک نتیجه مثبت بدست آمده است.

مثال پایین از فیلم Black Swan یک نماد از امید و خوشحالی است. نینا، بعد از تبدیل شدن به قوی سیاهی که از آن می‌ترسید، حال تبدیل به سلطان بهشتی‌ای که زمانی آرزویش بود شده است. علی رغم فشارهایی که حول شخصیت وجود داشت، اما در نهایت به نتیجه زیبایی که زمانی در تصورش بود رسید. به طریقی، محو به سفیدی اطرافیانش را ناامید کرد.

در این فیلم خارق‌العاده از Jacob T. Swinney، ما چند نمونه استفاده از محو به سفیدی را می‌بینیم. در مصاحبه‌ای جیکوب گفته است که: محو به سفیدی معمولا برای بیان رضایت یا بی‌اعتمادی در میان بسیاری از احساسات مشابه دیگر استفاده می‌شود.

۳- دیزالو (Cross Dissolve)

مفهوم: اتصال روایت‌ها

در سال‌های اخیر استفاده از دیزالو کاهش یافته است. باوجودیکه در سینمای کلاسیک ترنزیشن معروف سینمایی دیزالو بود. اما معمولا فیلمسازان جدید از آن استفاده نمی‌کنند. دیزالو، انتقال از یک صحنه به صحنه بعدی است. این انتقال می‌تواند بیانگر زمان باشد یا حتی یک نمای داخلی به نمای خارجی. دیزالو حاکی از هم پوشانی بین صحنه‌هاست.

زمان دیزالو مستقیما به زمان ضبط شده کلیپ‌ها بستگی دارد. یک دیزالو سریع ممکن است معنای چند دقیقه داشته باشد، اما یک دیزالو طولانی‌تر، ممکن است نماد سالها باشد. خیلی نادر است که در فیلم‌ها از دیزالو یک ثانیه‌ای برای نشان دادن گذر زمان طولانی استفاده شود.

این مطلب را هم مطالعه کنید:  آیا تفاوت تدوین و طراحی موشن گرافیک را می‌دانید؟

در مثال بعدی، دو صحنه را می‌بینیم که با یک دیزالو به هم متصل شده‌اند. با شروع دیزالو، مخاطب متوجه می شود که ساختمانی که در کلیپ دوم می‌بیند، همان ساختمانی است که در کلیپ اول نیز دیده است. اما یک کات ساده، شاید چنین تصوری ایجاد نکند.

مثالی از فیلم همشهری کین Citizen Kane تغییر نمادین بین این دو صحنه را نشان می‌دهد.

۴- وایپ (Wipe)

مفهوم: اقدام مداوم

درحالیکه تمام ترنزیشن‌های این لیست بیانگر گذر زمان هستند، وایپ نمایانگر ادامه یک عملی است که هنوز تمام نشده است. یک وایپ در فیلمی که پر از حرکت و اکشن است خوب عمل می‌کند، که شما آن را در فیلمی مانند جنگ ستارگان زیاد می‌بینید. یک مثال خوب دیگر از فیلم مدرن Edgar Wright است که در آن از اشیای فیزیکی برای وایپ بین صحنه‌ها جهت کنترل حرکت استفاده کرده است.

بطور معمول وایپ در فیلم‌هایی با داستان‌های چندگانه که در مکان‌های جداگانه روایت می‌شوند استفاده می‌شود. یک وایپ دلالت بر تنش بین یک نما و دیگر نماها دارد. همچنین ممکن است وایپ جهت کنارهم قرار دادن خوب و بد یا تاریکی و روشنایی استفاده شود. معمولا اقدامات صحنه A بوسیله وایپ روی اقدامات صحنه B اثر می‌گذارد و بالعکس. بسته به موقعیت، یک وایپ می‌تواند به عنوان یک کلیف هنگر، که مخاطبان را به صحنه‌ای بر میگرداند که داستانی موازی در امتداد آن رو به جلو می‌رود، استفاده شود.

از این دست مثال‌ها در فیلم جنگ ستارگان قابل مشاهده است.